رستوران گردی

رستوران مهرگان یزد؛ از جاده خاکی تا تالار عروسی!👰🏻🤵🏻

زندگی پر از اتفاق‌های خوب و بد است و هر کدام از این اتفاق‌ها می‌تواند درس‌هایی را برای ما داشته باشد که مسیر زندگی‌مان را تغییر دهد. داستان تاسیس تالار و رستوران مهرگان یزد هم از دل همین درس‌های زندگی بوده است. شما را دعوت می‌کنیم تا با ما این داستان جذاب را در بلاگ دلینو بخوانید.

 

 

داستان رستوران مهرگان یزد؛ چندین شکست در شراکت!

برای شنیدن داستان رستوران مهرگان یزد، مانند دیگر داستان رستوران‌ها، ماشین زمان دلینو را روشن می‌کنیم و آماده سفر در زمان می‌شویم. در این سفر، خیلی سریع از سال‌های مختلف عبور می‌کنیم تا به زمان حال برسیم و دوباره به عقب برمی‌گردیم و چند قصه جذاب و بامزه را با هم مرور می‌کنیم.

 

خدمت سربازی 

حول و حوش سال 64 و بعد از اینکه خدمت سربازی‌اش تمام شد، تصمیم گرفت به همراه چند تن از دوستانش، رستورانی را بین یزد و مهریز تاسیس کند. اسم این رستوران را کنارگذر گذاشتند. اما این رستوران، پایان خوشی نداشت و بعد از یک سال به دلایل مختلف مجبور شدند این رستوران را ببندند.

 

خانه غذا، همراهی با برادر 

بعد از اینکه رستوران کنارگذر را جمع کردند، در سال 65 به برادرش در رستوران خانه غذا پیوست و به همراه برادر و پدر خانم برادرش این رستوران را مدیریت می‌کرد. تجربه‌های زیادی در این رستوران کسب کرد ولی بعد از حدود دو سال تصمیم گرفت، چالش جدیدی را تجربه کند و در سال 74 از این رستوران جدا شد. البته خاطرات شنیدنی‌ای از این رستوران برایش باقی مانده که در ادامه بعضی از آن‌ها را برای‌تان تعریف می‌کنیم.

 

میزبان؛ شراکتی برای جدایی!

احتمالا شراکت‌هایی از این دست که پول از یک نفر و کار از فرد دیگر را دیده‌اید؛ به طور معمول هم این شراکت‌ها بهم می‌خورد (می‌گویید نه این‌طور نیست؟ در کامنت‌ها برای‌مان بنویسید…)! بعد از جدایی از خانه غذا، به همراه پسرخاله‌اش که مقیم هندوستان بود، رستوران میزبان را افتتاح کردند. پول از پسرخاله بود و کار از مرد داستان ما و برادرش.

بالا و پایین زیادی را در این رستوران تجربه کرد؛ چالش‌های زیادی با سرمایه‌گذار داشت، حتی چندین‌بار جدا شد ولی دوباره کار را شروع کردند اما در نهایت تصمیم گرفت بعد از حدود 20 سال جدا شود! اینکه دلیل چه بود و چه شد بماند ولی در طول این 20سال در این رستوران دست به اقدام‌هایی زد که در نوع خودش عجیب و شگفت‌انگیز بود که در چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

 

مهرگان؛ همه‌چیز برای خودش!

این مرد داستان ما، بعد از سال‌ها شراکت با دیگران، تصمیم گرفت یک‌تنه و بدون شریک، رستورانی راه‌اندازی کند. بعد از حدود 22 سال از رستوران میزبان جدا شد؛ شاید یکی از مهم‌ترین دلایل جدایی‌اش از این رستوران، عدم موافقت شرکا با توسعه و پیشرفت کار بودند. مرد داستان ما با توجه به فرصتی که در جامعه می‌دید، علاقه داشت علاوه بر رستوران، قسمتی را برای برگزاری مراسم‌های عروسی ایجاد کند اما مخالفت شرکا، سدی بر مسیر این ایده جذاب بود.

او در اسفندماه 96 بعد از جدایی از رستوران میزبان، تالار و رستوران مهرگان یزد را راه‌اندازی کرد. مجموعه‌ای که علاوه بر رستوران، تالار هم هست که امکان برگزاری عروسی در آن فراهم است. اسم مهرگان از بین چند اسم مختلف انتخاب شد؛ دلیل انتخاب این اسم به چند دلیل انجام شد:

  • اسمی ایرانی است؛
  • رستوران و تالاری در یزد با این اسم وجود نداشت؛
  • برای یک تالار عروسی، اسمی مناسب است؛

 

روایت جالبی از هفته اول این رستوران وجود دارد؛ در روز اول راه‌اندازی تنها یک مرغ پخته شد، یک کیلو برنج استفاده شد و شاید در مجموع به اندازه 8 سفارش داشت ولی بعد از یک هفته، میزان سفارش‌ها حدود 20 برابر شد!

شیب رشد تالار و رستوران مهرگان یزد، شیبی ملایم و صعودی بود تا اینکه بهمن و اسفند 98 از راه رسیدند! یعنی همان ماه‌هایی که سروکله کرونا در ایران پیدا شد!

کباب کوبیده رستوران مهرگان یزد

کرونا؛ غول بی‌شاخ و دم

رستوران تازه داشت جان می‌گرفت و مشتری‌هایش زیاد می‌شد که سروکله غول بی‌شاخ و دمی پیدا شد و کار و کاسبی مرد داستانمان را کساد کرد. غولی که پنجه در پنجه بیشتر کسب‌وکارهای ایران، قصد ضربه‌فنی کردنشان را داشت و بیشتر هم با صنعت غذا سرشاخ شد!

کرونا کاری با رستوران مهرگان کرد که سفارش‌هایش در طول روز به تنها 2عدد رسید! این موضوع باعث شد تا  تمام نقشه‌های مرد داستانمان نقش بر آب شود؛ او برای پرداخت بدهی‌ها و حقوق کارگرها روی درآمد حاصل از رستوران حساب باز کرده بود اما برای اینکه به مشکل برنخورد مجبور شد با گرفتن وام، این قضیه را راست‌وریس کند! به همه این‌ها خراب شدن حدود سیصد میلیون مواد اولیه را هم اضافه کنید تا کلکسیون ضربه‌زدن‌های کرونا تکمیل شود.

 

از طرفی اداره مالیات هم پای روی خرخره رستوران داستان ما و کسب‌وکارهای مشابه‌‌اش گذاشته بود و برایشان مالیات بریده بود و دلیلشان هم برای گرفتن این مالیات این بود که این مجموعه در کرونا باز بود و حتماً درآمدی هم داشته است! 

 

به همه این‌ها خراب شدن حدود سیصد میلیون مواد اولیه را هم اضافه کنید تا کلکسیون ضربه‌زدن‌های کرونا تکمیل شود. کلکسیونی که باعث شد چیزی را از زبان مرد داستانمان بشنویم که شنیدنش دور از ذهن نبود:

«کاش همون موقع (زمان شروع کرونا) تعطیل کرده بودیم و دوسال بعد دوباره باز می‌کردیم!»

دیجیتال بودیم وقتی دیجیتال مد نبود!

مرد داستان ما از همان ابتدا به تکنولوژی علاقه داشت و به دنبال پیاده‌سازی آن در کسب‌وکارش بود. در سال 75 به سراغ یکی از شرکت‌های برنامه‌نویسی در تهران می‌رود تا برنامه‌ای برای فرایند دریافت و تسویه سفارش بنویسند تا با این برنامه چیزی کم‌وزیاد نشود.

برای اینکه به عمق مطلب پی ببرید باید بگوییم که در آن سال، بانک‌های یزد هنوز سیستمی نشده بودند و به صورت دستی تمام موارد انجام می‌شد. مرد داستان ما در آن سال برای این برنامه که تحت سیستم عامل داس اجرا می‌شد، چیزی در حدود 5میلیون تومان هزینه کرد!

همین علاقه به تکنولوژی باعث شد تا با همکاری دلینو، سایت و پلتفرم اختصاصی خودش را راه‌اندازی کند و علاوه بر این سایت اختصاصی، در دلینو، به عنوان تخصصی‌ترین پلتفرم سفارش آنلاین غذا هم حضور فعالی داشته باشد.

 

تبلیغات در تلویزیون

پیشرو بودن و علاقه به کارهای بزرگ مرد داستان ما باعث شد تا در همان سال یعنی سال 75 به سراغ تبلیغات تلویزیونی در شبکه یزد برود. از آن‌جایی که از نتیجه تبلیغات در تلویزیون مطمئن بود برای تامین هزینه‌هایش دست به دامان وام شد. این کار او باعث شد تا فروش رستوران طی چند ماه، چیزی حدود 10برابر شود؛ البته این ده‌برابر شدن سفارش‌ها چندان برای او خوش‌یمن نبود چراکه باعث شد دندان طمع شرکا تیزتر شود…

 

سفارش غذا از رستوران مهرگان یزد؛ قسمت خوشمزه ماجرا

وقت آن است کمی در مورد غذاهای این رستوران صحبت کنیم. بد نیست در ابتدا در مورد مواد اولیه این مجموعه کمی اطلاعات کسب کنیم:

 

  • از برنج کشت دوم طارم شمال استفاده می‌کنند؛
  • روغن‌هایی که برای روی برنج استفاده می‌شود، روغن‌های حیوانی است؛
  • تنها از گوشت گرم گوسفندی استفاده می‌شود.

 

در ادامه به برخی از غذاهای ویژه این رستوران اشاره می‌کنیم:

 

چی سفارش بدیم؟ پیشنهاد سرآشپز

وقتی با آقا مجید، سرآشپز این مجموعه هم‌کلام شدیم، از او درخواست کردیم که خودش بهترین غذاهای رستوران مهرگان یزد را معرفی کند. او هم با روی باز و با آن لهجه شیرین یزدی از هیجان‌انگیزترین غذاهایش گفت:

سفارش از رستوران مهرگان یزد

کباب کوبیده

یکی از غذاهایی که آقا مجید روی شگفت‌انگیز بودنش اصرار داشت، کباب کوبیده‌های مهرگان بود. او این غذا را به نوعی امضای مجموعه مهرگان یزد می‌داند.

 

قرمه سبزی

احتمال اینکه قرمه سبزی‌ای که در یک رستوران خورده باشید با قرمه سبزی‌ای که در رستوران دیگر خورده باشید، طعم و مزۀ متفاوتی داشته باشد. شاید راز این تفاوت علاوه بر شیوه پخت به میزان درصد ترکیب سبزی‌هایش باشد. 

اگر به سبزی‌فروشی بروید و بگویید سبزی قرمه می‌خواهید، به تشخیص خودش، سبزی‌ها را ترکیب کند و در اختیار شما بگذارد. اما آقا مجیدِ سرآشپز، فرمول سحرانگیز و مخفی خودش برای ترکیب کردن سبزی‌ها را دارد و این فرمول راز خوشمزگی این خورشت جذاب است.

 

جوجه

جوجه کباب و کوبیده مرغ مهرگان هم طرفدارهای خاص خودش را دارد و اگر علاقه‌ای به گوشت قرمز ندارید، می‌توانید این دو کباب با گوشت سفید را امتحان کنید.

 

پیتزا

البته آقا مجید، سرآشپز بخش غذاهای ایرانی است و بخش فست‌فود سرآشپز مختص خودش را دارد که طبق شنیده‌ها حدود 25سال سابقه کار در زمینه فست‌فود را دارد. برای بخش پیتزا، مرد داستان ما دو پیتزا را پیشنهاد داد؛ یکی پیتزا مخلوط و دیگری پیتزای رست‌بیف.

 

چطور سفارش دهیم؟

فرقی نمی‌کند ساکن شهر یزد باشید یا برای سفر به این شهر رفته باشید. می‌توانید از سایت و اپلیکیشن دلینو یا سایت اختصاصی رستوران مهرگان یزد، غذای مورد نظرتان را سفارش دهید. برای این کار می‌توانید روی بنر زیر کلیک کنید تا به‌طور مستقیم به سایت این رستوران منتقل شوید.

 

لب کلام

تا اینجا داستان پرفراز و نشیب مردی را خواندیم که تجربه‌های زیادی را در زمینه رستوران‌داری کسب کرده است. حالا تمام این تجربه‌ها ضمیمه تالار و رستوران مهرگان کرده تا بتواند به مشتری‌هایش به خوبی سرویس دهد. اگر شما هم علاقه‌مند به این داستان بودید، می‌توانید از طریق سایت این رستوران اقدام به خرید غذاهای خوشمزه‌اش کنید.

5/5 (1 نظر)
سفارش آنلاین غذا

علی کاشی

من علی‌ام، علیْ کاشی، بر وزن علیْ دایی! مثل هر انسان دیگری داستان زندگی خودم را دارم، با اوج و فرود مخصوص خودش. اما این زندگی داستانی دو چیز را به من یاد داده است: «یک، جاری باشم و دو، به آینده امیدوار!» آب اگر یک جا بماند می‌گندد و به مرداب تبدیل می‌شود... همۀ ما می‌دانیم که حدود 70درصد بدن ما از آب تشکیل شده، پس برای اینکه نگندیم، برای اینکه به مرداب تبدیل نشویم، ناچاریم به حرکت و محکومیم به جاری‌بودن... چه‌بسا این جاری‌شدنمان، شوری را در دیگران ایجاد کند و آن‌ها را هم به جریان بیندازد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا